۱. یکیشون گفت: نگرانتم، نذار فکرکردنت به خدا، باعث کفر شه. نذار اونقدری شک کنی که کافر شی.
اونیکی گفت: فلسفه باعث کفر میشه. نرو سراغش. ولش کن.
یکی دیگه گفت: حسش کن، نشونههاش هست. روایاتش هست. احادیث هست. آیههاش هست.
معلما از دستم کلافهن. این رو حس میکنم. اونروز صدای کافرگفتنهاشون توی مغزم میپیچید. خانم برگمن گفت بعد از اینکه پیام تبریک روز معلمم بهش رو توی گروه معلما فرستاده، یه عکسالعملهایی دیده ازشون که باید بعدا صحبت کنیم. گفتم بد؟ گفت نه، فقط باید یادت باشه راه رو گم نکنی.
اما من راه رو گم کردم. من چندروزه توی تاریکی، میترسم آنتوان لاوی بیاد خفهم کنه. من چندروزه گریه میکنم و میگم: نمیخوام کافر شم. من چندروزه خودمو پر کردم از حرفای اپیکور و عینالقضات همدانی و حتی، صدای یاسمن آریانی.
دینم وصل شده به سیاست و سیاست دست میذاره رو عمیقترین احساساتم. بارش سنگینه. مثل یه بختک افتاده رو سینهم و انگار، راه گریزی هم نیست. زیر بار ندونستن، دارم له میشم و زمان اونقدر زود میگذره که حس میکنم همینروزاست یکی بیاد گلومو فشار بده و بگه: چرا نمیفهمی؟ چرا نمیخونی؟ چرا نمیدونی؟
من هیچی نمیدونم. حتی اگه خانم برگمن برامون صدتا سخنرانی دیگه هم بفرسته، هیچی نمیفهمم. حتی اگه همه پادکستهای فلسفی رو زیرورو کنم، هیچی نمیفهمم. حتی اگه کل کتابای مطهری و شریعتی رو بخونم هم هیچی نمیفهمم.
۲. همهش تصویر طره موی روشنی میاد جلوی چشمم، که توی دستای یه مرده و یه دختر با موهای بور، فکر میکنه موهای خودشه. دائم از خودم میپرسم: آخه مگه چشمای کی بهجز من اونشکلی بود؟
چندروزه احساسات دارن خفهم میکنن. این بار رو نه شجریان میتونه سبک کنه و نه مرضیه. انگار درکنشدنیه و باید یه آهنگ بیاد که اون احساس رو لمس کنه. امشب به آماندا گفتم "یه آهنگ بفرست که حس کنی خوشم میاد". فاطمه مهلبان فرستاد، نشد بابا.
۳. خانم فالکن وقتی فهمید اکثر کتابا جای تاثیر مثبت، روانیم میکنن گفت: فکر میکنی تو برزخی، همین که حس میکنی روانی شدی آثار خوبی داره، شاید یهروزی نویسنده شدی.
و الان که فکر میکنم، میبینم تنها چیزی که نیاز دارم هم نویسندهشدنه.
۴. دوروزپیش، دیدم پشتسر هم صدای گربه میاد. خواستم برم طرف پنجره، اما صداش منو کشوند طرف در و تا درو وا کردم، دیدم یه گربه پرید تو خونه. بین اون همه آپارتمان، بین اون همه طبقه، بین اون همه در، اومده طبقه سوم و جلوی در خونه ما. بهش ماهی دادم و یهبار دیگه مطمئن شدم خدا خیلی دوستم داره.
بازدید : 982
شنبه 19 ارديبهشت 1399 زمان : 10:24